زیرا ایشان معتقد است که تلاش برای شناختن و شناساندن اصلح یک تکلیف است که اگر سکوت کنیم مانند اصحاب سبت مسخ می شویم. به تعبیر دیگر ایشان این اصل را قبول ندارند که علما برای حفظ شأنشان باید سکوت کنند! البته داستان مقام معظم رهبری متفاوت است ایشان وقتی ورود مصداقی پیدا می کنند و یا حتی وقتی معیارهای کلی را به گونه ای واضح می گویند دیگر عملا انتخابات معنای خود را از دست می دهد و دشمنان و منافقین می گویند انتخابات در ایران تشریفاتی است.
به نظر می رسد برخی دلایل رأی آوردن دکتر روحانی امور ذیل است:
1. خسته شدن مردم از بی تدبیری های دولت دهم مخصوصا در عرصه اقتصاد و تورم و گرانی ها
2. تبلیغات گسترده رسانه های بیگانه و ماهواره در تخریب چهره های اصولگرا
3. حمایت هاشمی و خاتمی از وی
4. نقد دکتر از وضع موجود و مبالغه در آن و وعده دادن به حل آن
5. شعار آزادی دادن مانند خاتمی
6. به گونه ای سخن گفت که بسیاری خیال کردن با آمدن وی همه مشکلات اقتصادی ما حل می شود
سابقا شنیده بودم که چند نفر در دادن جام زهر به امام نقش داشتند از جمله هاشمی و میرحسین تا اینکه اخیرا شماره 48 نیمه پنهان به دستم رسید. این کتاب که از ابتدای امسال تا کنون چهار بار و هر بار در 3300 نسخه منتشر شده است زوایای پنهان این قضیه را روشن می کند و با خواندن آن نقش برجسته کسانی مانند هاشمی، روحانی و .... در دادن جام زهر به امام به صورت مستند روشن می شود.
جالب است خط سازش و مقاومت که اکنون در عرصه انتخابات خود را نشان می دهد در آن ایام هم بوده: نظامیان و بسیجیان پیرو امام قائل به مقاومت و جنگ جنگ تا رفع کل فتنه در جهان بودند اما خط سازش به سرکردگی هاشمی به دنبال جنگ جنگ تا تنها یک پیروزی و سپس صلح بودند.
این کتاب را حتما بخوانید تا مظلومیت امام و شهدا و بسیجیان و پابرهنگان و ظلم طرف مقابل روشن شود.
یا علی
جناب آقای هاشمی این امور را چگونه توجیه می کند؟
1. نقش فعال در قائم مقام شدن منتظری
2. اشرافی گری
3. فعال بودن فرزندانتان در امور اقتصادی و رانت ها
4. نقش فعال در روی کار آمدن دولت اصلاحات
5. طراحی و اجرای فتنه 88
6. نامه گستاخانه به امام راحل و هم مقام معظم رهبری
7. اتهام تقلب به نظام جمهوری اسلامی
8. طرح گفتمان خفت بار سازش در مقابل گفتمان مقاومت
9. حمایت از محکومان سیاسی از کرباسچی گرفته تا فعالان فتنه 88
10. این سخن که اگر به نصایح من توجه می شد شرارت های 88 (نه فتنه) رخ نمی داد در حالی که همه دیگر می دانند فتنه 88 را خود طراحی و اجرا کرد.
11. این سخن که ولایت تنها مختص دوازده نفر است! با این سخن تلویحا می خواهد ولایت فقیه را نفی کند. در حالی که اولا ولایت برای همه انبیاء بوده و ثانیا همان طور که امام راحل فرمودند تمام اختیاراتی که پیامبر و امام علیهم السلام دارند ولی فقیه هم دارد و اساسا امام راحل با همین تئوری انقلاب کرد و هاشمی هم با همین تئوری نان و نمک این نظام را خورده و فامیل ها و اطرافیانش به جایگاه فعلی رسیده اند و اکنون نمکدان می شکند!
12. همسرش در فتنه 88 گفت اگر میرحسین رأی نیاورد مردم به خیابان بریزند و اکنون می گوید رأی عوض کردن که کاری ندارد. فائزه دخترش نیز می گفت این بابام بود که آقای خامنه ای را رهبر کرد!!
13. مهدی هاشمی فرزند دیگرش شاه کلید فتنه 88 بود و هم اکنون که وقت محاکمه اش رسیده استمهال می کنند تا فتنه ای دیگر را طراحی و اجرا کنند.
14. نقش وی در توقف جنگ و پذیرش قطع نامه 598 و به تعبیر دیگر نقش هاشمی (و بهزاد نبوی و میرحسین و محسن رضائی) در دادن جام زهر به دست امام راحل (این را شنیده بودم و اخیرا با مطالعه این کتاب برایم مستند شد: راز قطعنامه، چرایی و چگونگی پایان جنگ، کامران غضنفری، جلد 48 نیمه پنهان، چاپ چهارم. جالب است که این کتاب از فروردین تا اردیبهشت 92 چهار بار و هر بار در تیراژ 3300 نسخه منتشر می شود)
15. مخالفت با شعار مرگ بر آمریکا و ...، این جملات در سایت وی موجود است: ... هاشمی یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنشهای تند بعدی و جوسازیهای بعمل آمده در این خصوص تاکید میکند: «تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الان هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الان با شوروی مشکل آنچنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرفهای تند و فحاشیها مخالفم و آنها را مفید نمیدانم.»
16. نظر وی درباره ماهواره باز هم به نقل از سایتش:
... ایشاندرمقابلاینپرسشکهاگرقرارباشدبرایآزادسازیماهوارهرایگیریشودشماباآزادسازیماهوارهموافقهستید؟پاسخمیدهد: «مواردمبتذلیوجودداردکهجوانهایمردمرابهانحرافمیکشاندوفکرنمیکنمبرایجامعهدرستباشد. امابایدبهکانالهاییکهمطلبمیگویند،گوشداد. بالاخرهاینهاهستندودیگرانگوشمیدهند. اگربخواهیمجلوگیریکنیمهمنمیتوانیم. شماکهمیدانیدالاندشمنانماآمریکاییهاودیگرانهزینهزیادیانجاممیدهندتافیلترشکنهاییدرستکنندکهاصلاًنشودسانسورکنیموبهآنجامیرسندکهجلویسانسوررابگیرند. اشکالبعدیکهازنظرروانیپیدامیشود،ایناستکهوقتیچیزیممنوعشود،آدمهایکنجکاوبیشتردنبالآنهامیروندتاببینندآنچهبود؟ازهماناولمیگوینداینکارسیاسیاست. آخرهممیبینندماحقداشتیم"
17. ارادت هاشمی به فیس بوک باز هم به نقل از سایت وی:
امروز عصر انفجار اطلاعات است و این مهم ترین تفاوت شرایط زمانی برای انقلاب ما و انقلابهای امروز منطقه است. قیام 15 خرداد را که مردم ما انجام داده اند و شهدای بسیاری داشت در دنیا بسیار کم مطرح شد. روزنامههای خارجی تنها چند کلمهای و آن هم حرفهای رژیم را مینوشتند اما اکنون وقتی یک خبرنگار به زندان میرود در کل دنیا پخش میشود. رسانههای آزاد و مخصوصاً سایتها که درگیر دولت نیستند گاهی هم با اغراق و بزرگنمایی این موضوعات را مطرح میکنند.این گونه انفجار اطلاعات دیگر بسته نمیشود البته عوارض بدی هم دارد اما ما برخلاف عدهای که فکر میکنند این جریانها خطرناک است فکر می کنیم این جریان به سعادت بشریت کمک میکند و چیز مبارکی در دنیاست.امروز یک صفحه فیس بوک که هزینهای برای مردم ندارد تبدیل به موضوع خبری در تمام تلویزیونها و دستگاههای دنیا میشود.
آقای هاشمی (این تذهب) به کجا می روی؟ لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار!!!
18. حسین بشریه رئیس مرکز مطالعات استراتژیک دولت هاشمی در کتاب دیباچه ای بر جامعه سیاسی ایران می نویسد: دهه شصت (57-68) دولت دولت ایدئولوژی بود دهه هفتاد (68-76) دولت دموکراسی صوری و تا 84 دولت شبه دموکراسی و از 84 به بعد دیگر ایدئولوژی کلا کنار می رود و دولت کاملا دموکراتیک تشکیل می شود.
هاشمی در سال 84 اساسا می خواست این تئوری را عملی کند و ایدئولوژی را کنار بگذارد که الحمدلله در این امر ناکام ماند. فرزند وی (مهدی یا محسن هاشمی) در مصاحبه با us today می گوید پدرم بناداشت که رهبری را به امری صرفا تشریفاتی تنزل دهد مانند انگلستان (هر چند که این مطلب را بعدها تکذیب کردند). به هر حال غیر خودی بودن هاشمی برای هر کسی که کمی در مواضع وی دقت کند مثل روز روشن است. به تعبیر دیگر به هاشمی دیگر نمی توان گفت منافق چون منافق کسی است که ظواهر را رعایت کند در حالی که سال هاست هاشمی باطن پلید خود را گستاخانه اظهار می کند.
روشن است که در جامعه اسلامی برای هر کاری علاوه بر تخصص تعهد نیز لازم است. حال ممکن است در عمل گاهی بین تخصص با تعهد تعارض به وجود آید. در این صورت تخصص را مقدم کنیم یا تعهد را؟ طبق تکنوکراسی تخصص و فن مقدم می شود در حالی که در اسلام چنین تقدمی تجویز نمی شود.
مثال: عده ای می گفتند هم اکنون برخی ایرانی های بی تقوا برای تفریح و خوش گذرانی به کشوری مثل ترکیه می روند و در کاواره های آنجا به گناه و معصیت می پردازند برخی مسئولین تکنوکرات دغدغه اشان این بود که اینها با رفتن به آنجا ارز را از کشور خارج می کنند و برای اینکه ارز خارج نشود خوب است ما همین بساط عیش و گناه را در منطقه آزادی مانند کیش فراهم کنیم!!! در حالی که اگر کسی ملتزم به اصول تکنوکراسی نباشد و با مبانی اسلام آشنا باشد می تواند بگوید ما باید کاری کنیم که این قبیل افراد از گناه منصرف شوند و یا لذت های حلال مطابق با شرع را به آنها یاد دهیم یعنی بیاییم در جامعه اسلامی کار فرهنگی کنیم تا اساسا کار به آنجا کشیده نشود به تعبیر دیگر به صورت ریشه ای و مطابق با مبانی اسلام در صدد حل مشکل باشیم. و الا اگر ما مجاز باشیم این فساد را تا کیش بیاوریم چرا مجاز نباشیم که تا تهران و سایر شهرها هم بیاوریم!!!
قابل توجه اینکه ما با تکنوکراسی یا اصالت فن مخالفیم نه با اصل تکنیک و علم و فن آوری. زیرا اسلام برای علم اهمیت بسیاری قائل است و الحمدلله به برکت تأکیدات مقام معظم رهبری کشور ما در سال 90 رتبه یازدهم دنیا را در علم احراز کرده است. پس ما با تکنیک مخالف نیستیم بلکه با تکنیکی که در کنارش تقوا نفی شود مخالفیم با ابزار مخالف نیستیم بلکه با ابزاری که نافی ارزش باشد مخالفیم.
به تعبیر دیگر تکنوکراسی یعنی همه چیز فدای تکنیک در حالی که اسلام و قرآن آمد که به ما یاد دهد که همه چیز فدای خدا بشود. آیه 24 سوره توبه دلالت روشنی بر این مدعا دارد. نیز سیره همه انبیاء و ائمه علیهم السلام و اولیای دین این بوده که خود را فدای خدا و دین او می کردند. از این روست که ابی عبدالله علیه السلام نیز وقتی می بیند که بقاء اسلام متوقف بر اوست به استقبال آن می رود: ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی! ترجمه اگر دین محمد ص جز با قتل من باقی نمی ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید.
تکنوکراسی با مدل توسعه غربی و توسعه بدون عدالت و گفتمان سازش سازگار است و از همین روست که مقام معظم رهبری تأکیدشان بر پیشرفت و عدالت است که با گفتمان مقاومت سازگار است.
بعد از حرف های سخیفی که اخیرا هاشمی در باره فتنه 88 (اگر نصایح من گوش داده می شد شرارت های -هنوز هم از واژه فتنه استفاده نمی کند- 88 رخ نمی داد) و درباره اسرائیل (که سر جنگ با او نداریم) زد، چند تن از علما شجاعانه پاسخ داده اند که جا دارد از آنها تشکر کنیم این عزیزان عبارتند از حضرت آیت الله سید محمد خامنه ای و حضرت آیت الله علم الهدی و حجة السلام و المسلمین مصلحی و حضرت آیت الله ممدوحی.
حضرت آیت الله علم الهدی در پاسخ به این سخن هاشمی می گوید جناب آقای هاشمی نصایح شما مگر غیر این بود که آدم کش ها را آزاد کنید!
احسنت حضرت آیت الله علم الهدی که شجاعانه این حقیقت را ابراز داشتید. اگر جلوی فتنه گری های هاشمی گرفته نشود دوباره در مقابل نظام و رهبری عزیز می ایستد و نامه گستاخانه می نویسد و فتنه جدیدی را اجرا می کند!
البته از علما و بزرگان دیگر نیز انتظار داریم که در برابر این انحرافات سکوت نکنند که کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته. همه مسئولیم.
اخیرا جناب آقای دکتر ولایتی در جلسه ای انتخاباتی گفته که من نگفته ام که هاشمی در فتنه نقش داشته و حرفهای آقای مصلحی را خود ایشان باید پاسخ دهد. جناب آقای مصلحی اخیرا در پاسخ به اظهارات هاشمی که اگر نصایح من در سال 88 گفته می شد شرارت های آن سال اتفاق نمی افتاد گفته بودند این سخن هاشمی پیشگویی نبود چرا که خودش فتنه را ایجاد کرد و در آن نقش اساسی داشت.
جناب آقای دکتر لنکرانی به دلیل داشتن نقاط قوت ذیل به نظر ما نامزد اصلح انتخابات است:
1.جوان ترین نامزد است (متولد 44 است و هم اکنون 48 سال دارد)
2. از لحاظ علمی نخبه و نفر اول کنکور پزشکی و پرفسور یعنی استاد تمام است (کسی که عضو هیأت علمی می شود ابتدا استاد یار و بعد دانش یار و سپس استاد تمام یا پرفسور لقب می گیرد)
3. دارای مقالات بسیاری در مجلات داخلی و بین المللی است.
4. دو کتاب به زبان انگلیسی تألیف کرده است.
5. تنها نامزد غیر پایتخت نشین است
6. می گوید کابینه خود را از استان ها انتخاب می کند (بر خلاف دولت های موسوی و هاشمی و خاتمی که از یک تیم بسته حدود سیصد نفره همواره استفاده می کردند)
7. تنها نامزدی که به صورت تیمی وارد عرصه شده است.
8. تیم اقتصادی او با مدیریت دکتر داوودی (معاون اول دولت نهم) است که یکی از موفق ترین دانشمندان اقتصادی کشور است.
9. از اوائل جوانی همواره در عرصه های مختلف فعالیت های سیاسی در دبیرستان و دانشگاه و دولت حضور فعال و موفق داشته است.
10. در چند عملیات از جمله کربلای پنج و آزاد سازی مهران و مرصاد حضور داشته است
11. تکلیف مداری: در پذیرش پست با خود و همسرش عهد کرده که تا تکلیف متوجه او نشود نپذیرد و از همین رو وزارت بهداشتی دولت نهم و نامزدی اصلح جبهه پایداری را پذیرفت
13. شهر گریزی: وقتی حضرت علامه مصباح به وی می گوید خود را آماده کن که شاید تکلیف متوجه تو شود متأثر می شود و می گوید می ترسم مصداق این روایت شوم که می فرماید (ملعون من ترأس:) کسی که تشنه رسیدن به پست و مقام باشد ملعون است. یا در جای دیگر می گوید از قیامت خود می ترسم.
14. عنایت به تربیت نیروهای تحت مدیریت: در زمان وزارت بهداشتی دولت نهم هر از چند گاهی همکاران و معاونین خود را به قم و زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها و مسجد جمکران و دیدار علماء ربانی مانند حضرت آیت الله بهجت می برده تا هم روحیه معنوی آنها را تقویت کند و هم بصیرت آنان را ارتقا بخشد.
15. اهتمامی دیگر به بصیرت افزایی: بیشترین وزارت خانه ای که در دولت نهم با طرح ولایت همکاری داشت وزارت بهداشت بود.
16. روحیه استفاده از خرد جمعی: در زمان تصدی وزارت بهداشت دولت نهم تمام وزرای بهداشت دولت های سابق را دعوت می کند و از آنها می خواهد که اگر در زمان مسئولیت خود طرح و ایده ی خوبی داشتند که نتوانستند عملی کنند بگویند تا در صورت صلاحدید وی عملی کند.
17. ولایت مداری: یکی از چند وزیری بود که وقتی احمدی نژاد علی رغم توصیه امام خامنه ای مشائی منحرف را به معاون اولی خود برگزید و می خواست جلسه را به وی واگذار کند، جلسه را به علامت اعتراض ترک کرد.
18. پرهیز از حاشیه و تنش: در مدت نوزده ماهی که سخنگوی جبهه پایداری بود با این که در برهه حساسی مانند انتخابات مجلس نهم بود اما سخنی نگفت که موجب تنش و حاشیه شود.
19. حمایت بزرگانی چون علامه مصباح یزدی، مرحوم حضرت آیت الله خوشوقت، حضرت آیت الله علم الهدی، حضرت آیت الله رجبی، حضرت آیت الله فیاضی و حج اسلام آقای آقا تهرانی و سقای بی ریا و روانبخش و دیگر اعضای بیست و دو نفره جبهه پایداری و نیز دکتر داوودی (معاون اول دولت نهم) و دکتر صفار هرندی و ... را به همراه دارد.
20. نقاط قوت پدر و مادر: می گویند چون پدرش به امریکا رفته پس خود لایق این مسئولیت نیست! در داستان امریکا رفتن پدر باید اشاره کنیم که پدر ایشان قبل از انقلاب در صنعت آلومینیوم بوده و وقتی می بیند این صنعت در انحصار بهائی هاست به امریکا می رود و مدتی بعد خانواده به وی ملحق می شود و سپس مادر خانواده می گوید اینجا مکان مناسبی برای ترتیب فرزندان نیست پس باید برگردیم اما پدر موافقت نمی کند و مادر به همراه بچه ها بدون اینکه طلاق رسمی بین والدین رخ دهد برمی گردند.
در این قضیه اگر غرض ورزی و بی انصافی نکنیم چند نکته قوت می بینیم اول اینکه پدر دغدغه دارد که با بهائی ها همکاری نکند و دوم اینکه مادر هم دغدغه تربیت فرزندان را دارد که این نیز نقطه قوت دیگر است و از همه اینها گذاشته خود دکتر لنکرانی که آن موقع حدود ده سال داشته می توانسته بعد از مدتی که وارد دانشگاه شد به امریکا برود و پیش پدر هم تحصیلاتش را تکمیل کند و هم در رفاه بیشتری باشد اما می ماند و در اینجا افتخار آفرینی می کند که برای ما نیز باعث افتخار است.
21. جاه گریزی: آقای میثم نیلی (مدیر سایت رجانیوز) می گوید ابتدای دولت نهم دکتر احمدی نژاد دکتر لنکرانی را می خواهد که وزارت بهداشت را به وی واگذارد. من در کنار دکتر جلیلی نشسته بودم که لنکرانی رفت داخل اتاق احمدی نژاد و برگشت و گفت من مال این کار (وزارت بهداشت) نیستم و سه نفر را برای این پست به آقای احمدی نژاد معرفی کردم. از این جا معلوم می شود که آقای دکتر لنکرانی اساسا دنبال پست و مقام و جاه نیست و تا تکلیف متوجه او نشود وارد عرصه نمی شود. حال شما این روحیه را با برخی دیگر از نامزدها مقایسه کنید که برای رسیدن به پست سر و دست می شکند. در روایت داریم که ملعون من ترأس هر کس در صدد این باشد که خود را به پستی برساند (یعنی حب جاه داشته باشد) مورد لعنت است.
برای رهبر عزیزمان آرزوی طول عمر و سلامتی
و برای جبهه پایدرای و مخصوصا حضرت علامه مصباح یزدی آرزوی سلامتی
و برای دکتر لنکرانی آرزوی موفقیت می کنیم
یا علی
حضرت علامه مصباح یزدی در جلسه معرفی نامزد اصلح جبهه پایداری نکاتی فرمودند که برای همه جناح ها و افراد می تواند درس آموز باشد؛ درس تقوا و بزرگواری:
1. علی رغم انتظار برخی که شاید حضرت علامه در این جلسه به تعریف و تمجید دکتر لنکرانی بپردازد می فرمایند اگر ایشان خود را اصلح نداد و دیگری را اصلح بداند با آمدنش خیانت کرده است.
2. با معرفی جبهه پایداری تکلیف شناسایی اصلح از عهده دیگران ساقط نمی شود مگر اینکه از گفتمان جبهه به اطمینان برسند و اگر نرسند شرعا حق ندارند به این نامزد رأی دهند و باید بروند و تحقیق کنند و اصلح را پیدا کنند و به آن رأی دهند.
3. این معرفی توهینی به دیگر نامزدها نیست آنها صالح و چه بسا برای پستی دیگر اصلح باشند.
4. توسل برای موفقیت اصلح را یادمان نرود.
آیا حضرت علامه در طرفداری از یک جریان سیاسی سخن می گویند یا در جلسه ای اخلاق؟ مردم را به خود دعوت می کنند یا به خدا؟ آری از کسی که به تعبیر امام خامنه ای عزیز عقبه تئوریک نظام است و خلا متفکرانی مانند علامه طباطبائی و شهید مطهری را پر کرده و عالم با صفا و بصیر است انتظاری جز این گونه سخن گفتن نمی رود. درست است که بحث بحث سیاسی است اما سیاستی که عین دیانت است و از روی تکلیف مداری و رضای خدا به آن وارد شده است.
اگر در دوران ننگین اصلاحات حضرت علامه مصباح را تئوریسین خشونت نمی نامیدند و می گذاشتند سخنان حکیمانه او در جامعه نهادینه شود هیچ گاه فتنه 88 رخ نمی داد.
لعنت و نفرین خدا بر طراحان خارجی و مجریان داخلی فتنه 88. و اف بر کسانی که همچنان به ادبیات بی سلام و والسلام خود در نامه سرگشاده به رهبر عزیز ادامه می دهند و خود را طلبکار نظام دانسته و گستاخانه دم از در ستیز نبودن با اسرائیل می زنند.
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک