سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 12
کل بازدید : 45436
کل یادداشتها ها : 51
خبر مایه


بسم الله الرحمن الرحیم

سفرنامه عاشورا 1438 (مهر 1395)

ششمین سفر کربلا و البته اولین باری بود که در ماه محرم آن هم به صورت فردی و تنها مشرف شدم.  البته قرار بود که به عنوان روحانی کاروان عتبات دانشجویی در خدمت دانشجویان مازندران، مشهد یا کرمانشاه باشم؛ اما بنا به دلایلی که مهم ترین آنها بحث زمان رفت و برگشت و تداخل با درس های دانشگاه می شد نپذیرفتم و موفق نشدم که در خدمت آنها باشم؛ ولی بی میل هم نبودم که یک بار هم که شده تنهایی و تو حال خودم و خالی از تعلقات مسئولیتی مشرف به عتبات عراق شوم.

روز شنبه هفدهم مهر 95 ساعت حدود چهار عصر با وسیله شخصی خودم از دانشگاه (ملایر) به سمت مرز حرکت کردم. در خروجی شهر ملایر یک زوج جوان و طلبه که فکر می کردم با من هم مسیر باشند را سوار کردم. مقصدشان کرمانشاه بود. بعد از عبور از شهرهایی مانند نهاوند، کنگاور، صحنه، بیستون، حدود مغرب به کرمانشاه رسیدم و به اصرار آن زوج نماز و شام را در منزلشان ماندم و بعد به حرکت ادمه دادم و حدود ساعت ده شب به شهر ایلام رسیدم. در همان ابتدای شهر پارک تمییزی بود. مسجد خوبی هم داخلش بود که درش را برای زوار ابی عبدالله باز گذاشته بودند. هوا سرد بود. چند خادم افتخاری در همان مکان چادر زده بودند و زائران را راهنمایی کرده و با امکانات ساده ای مثل چای پذیرایی می کرند. یکی از آنها می گفت در مهران و مرز هوا حدود پانزده درجه بهتر می شود. شب را در آنجا سپری کرده و صبح بعد از نماز به سمت مهران حرکت کردم. مسافتش کمتر از نود کیلومتر بود. حدود ساعت هفت به آنجا رسیدم و ماشین را داخل پارکینگ گذاشتم و رسید گرفتم. هزینه هر شب نگهداری ماشین پنج هزار تومان. ده هزار تومان هم عوارض شهرداری از هر نفر می گرفتند. از آن نقطه تا ترمینال مرزی که حدود ده کیلومتر بود پنج هزار تومان کرایه دادم و وارد ترمینال شدم. در ترمینال هم شانزده هزار تومان خروجی به شعبه بانک ملی دادم تا اجازه خروج به ما داده شد. حدود ساعت هشت صبح در خاک عراق بودم. ون هایی در آنجا بودند که دو هزار تومان می گرفتند و زائران را تا گاراژ می بردند. به ذهنم رسید که ابتدا به زیارت کاظمین و سامرا مشرف شده و بعد به نجف اشرف و در نهایت به کربلا مشرف شوم.

با پانزده هزار دینار عراقی (که حدود چهل و پنج هزار تومان ما می شود. یعنی واحد پول آنها سه برابر واحد پول ما ارزش دارد) با یک ماشین مانند ون به سمت کاظمین حرکت کردیم و حدود ظهر به آنجا رسیدیم. وضعیت حجاب در بغداد یک دست نبود؛ بعضی خانم ها حجاب کامل داشته و برخی بد حجاب بودند و برخی هم بی حجاب اما هر چه بود در جلب توجه نامحرم و تبرج، به زن های بی بند و بار ایرانی نمی رسیدند! بگذریم. کمی غذای نذری که اطراف حرم توزیع می­کردند خوردم و بعد مشرف به حرم شدم و نماز ظهر و عصر را در آنجا خواندم. خسته بودم و فکر نمی­کردم اصلا حال زیارت داشته باشم و از این بابت نگران بودم؛ اما چاره­ای نداشتم چرا که از طرفی مکانی برای استراحت نبود و از طرف دیگر باید زودتر کاظمین را به مقصد سامرا ترک می کردم؛ به هر حال عنایت و لطف آن دو امام همام (حضرت موسی بن جعفر و حضرت جواد الأئمه؛ یعنی پدر و پسر امام رضا علیه السلام) با همه خستگی و عدم آمادگی جسمانی، شامل حالم شد؛ چرا که با خواندن اذن دخول، تحت تأثیر قرار گرفتم و احساس کردم که به کوچکی من نگاه نکردند و به بزرگواری و کرم خود رفتار کردند (که عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم). شیخ مفید و استادش ابن قولویه را داخل حرم و دو سید بزرگوار یعنی سید رضی و سید مرتضی را هم خارج حرم زیارت کرده و حدود ساعت دو عصر به سمت ترمینال حرکت کردم.

با شرایطی مشابه شرایط مهران تا کاظمین (از لحاظ ماشین و کرایه) از کاظمین به سامرا حرکت کردیم و حدود مغرب به زیارت گاه سید محمد (بردار امام حسن عسگری و عمومی امام زمان عج) رسیدیم. بعد از انجام زیارت و اقامه جماعت نماز مغرب و عشا به سمت سامراء حرکت کردیم و حدود ساعت نه شب آنجا بودیم. چند تا از جوان هایی که در ماشین با هم آشنا شده بودیم با ما انس گرفته و موجب طرح برخی مباحث اعتقادی و سیاسی شد. مقداری غذای حاضری همراه داشتم با هم خوردیم و در زیرزمین کنار سرداب غیبت استراحت کردیم. سامراء مکان بسیار غریبانه ای است! داخل ضریحش به ترتیب امام هادی علیه السلام و خواهرشان حکیمه خانم و فرزندشان امام حسن عسکری علیه السلام و مادر امام زمان عج یعنی نرجس خاتون دفن هستند. آثار انفجار مهیب حدود ده سال پیش هنوز به طور کامل ترمیم نشده است. صبح نماز را به جماعت خوانده و از سفره کریمانه ای که از طرف حرم برای زوار در نظر گرفته شده بهره بردیم.

به سمت نجف حرکت کردیم اما چون بعضی از مسافران سید محمد را زیارت نکرده بودند قرار شد که ماشین به همین منظور، مختصری در آنجا توقف کند. از این رو در این سفر دوبار توفیق زیارت این بزرگوار برای ما حاصل شد. معروف است که اهالی آنجا برای سید محمد و قسم خوردن به وی خیلی ارزش قائلند. شاید بتوان گفت شبیه همان احترام و ارزشی که ما برای حضرت ابالفضل العباس علیه السلام قائلیم. در هر صورت حدود ظهر ماشین در حسینیه ای قبل از نجف برای نماز و ناهار توقف کرد. بعد از صرف ناهار به مسیر ادامه دادیم و حدود ساعت چهار عصر به نجف اشرف رسیدیم. وارد حرم حضرت شدم و دنبال مدرسه آیت الله حکیم بودم (که در سفرهای قبلی یادم بود که به طلبه ها اجازه ورود و استراحت می دادند) که طلبه ای با عبا و کلاه آمد و خودش را معرفی کرد (شیخ رضا) و جویای احوال من شد و مدرسه آیت الله حکیم را به من نشان داد و وقتی دید بسته است گفت هنگام غروب باز می شود. نیز گفت در همین زیر زمین حرم مکانی برای استراحت هست و مرا به آنجا برد. ابتدا بنا داشتم که آن شب (که شب تاسوعاست) را نجف بمانم و فردا بروم کربلا ولی بعد که دیدم از طرفی شرایط برای اسکان و استراحت خیلی مساعد نیست و از طرفی هم شب تاسوعا است و بودن در کربلا لطف بیشتری دارد تصمیم گرفتم بعد از یک زیارت و اقامه نماز مغرب و عشاء بروم کربلا. بعد از زیارت و اقامه نماز مغرب و عشاء که داشتم از حرم خارج می شدم دوباره شیخ رضا پیدایش شد؛ گویی حضرت امیر او را فرستاده بود که هم مرا بدرقه کند و هم مشایعت! غذایی (نان و کباب) که داخل پلاستیک قرار داده شده بود به من داد و می خواست مرا ببرد که شام مفصلی هم بخورم که نپذیرفتم و گفتم مقداری چای کافی است. بعد از صرف چای در ایستگاه صلواتی داخل حرم از حرم خارج شدیم و قبور شیخ الطائفه و علامه بحرالعلوم که در مسجدی مجاور حرم مدفون بودند را نیز زیارت کردم. نزدیک وادی السلام عده ای می خواستند بروند کربلا که در بین آنها دوستان شیخ رضا بودند. من را به آنها معرفی کرد. اهوازی بودند و به هر دو زبان فارسی و عربی مسلط بودند و در کارگاه ترمیم ضریح حضرت امیر کار می کردند.

شیخ رضا بعد از مقداری همراهی خدا حافظی کرد و رفت. یکی از این همراهان اهوازی از کارش می گفت و در ضمن به انتفاضه شعبانیه 1991 اشاره کرد که سید صادق صدر را صدام از اقامه جمعه نهی کرده بود ولی او توجهی نکرد و به همین خاطر او را شهید کردند. بعد از شهادتش انتفاضه شروع شد و از هجده استان عراق، چهارده استان سقوط کرد؛ صدام احساس خطر می کند و از امریکا استمداد می کند و امریکا هم انتفاضه را سرکوب می کند و این ترمیم به خاطر آسیب هایی بود که در آن حملات به حرم وارد شده بود. وی می گفت یکی از خلبانانی که در آن ماجرا نقش داشته در خاطرات خود می نویسد که قرار بود حرم را بمب باران کنم؛ ولی همین که دوربین را به هدف تنظیم می کردم به جای حرم و گنبد دریایی از آب مشاهده می کردم و منصرف می شدم! و وقتی فاصله می گرفتم حرم و گنبد را مشاهده می کردم و دوباره می آمدم که شلیک کنم دوباره همان معجزه رخ می داد! این بود که منصرف شدم.

از عجایب این سفر این است که با هر کس که آشنا و هم صحبت می شوی می بینی که نورانیت خاصی دارد؛ یعنی عشق و حب اهل بین در اوست و همین عشق او را به این جا کشانده.

ماشین های زیادی به کربلا می­رفتند چون شب تاسوعا بود. مسافت نجف تا کربلا حدود هشتاد کیلومتر است و کرایه ای حدود سه و نیم هزار دینار (ده هزار تومان ایرانی) می گیرند. این مسیر در تیرهای چراغ برق شماره گذاری شده است و تا رقم 1400 تمام می شود. حدود نیم ساعت دیگر در کربلا بودم. در خیابان های اطراف و نزدیک حرم ایستگاه های زیادی بود که از زوار با احترام و افتخار پذیرایی می کردند. شام را در یکی از این ایستگاه ها خوردم و دنبال جایی برای استراحت بودم که دیدم حسینه بزرگی هست مال اهالی حله (از استان بابل عراق). اجازه ورود گرفتم و کریمانه گفتند مانعی نیست. مکانی بود برای استراحت و پذیرایی از اهالی حله اما اگر جا بود افراد سایر شهرها و کشورها هم می توانستند استفاده کنند. فردی که متصدی آنجا بود خیلی کریمانه برخورد می کرد و یادم می آید که یک بار به وی گفتم که چطور از شما تشکر کنم و او هم گفت نزد امام رضا علیه السلام و معصومه سلام الله علیها مرا دعا کن. زبان حال و قال همه دیگرانی که به ایرانی ها خدمت می کردند چیزی بیش از این التماس دعا نبود! مشابه این برخورد را در کاظمین و نجف مکرر مشاهده کردم؛ یعنی وقتی یکی از اهالی آنجا متوجه می­شد که من زائرم، به احترام زائر بودنم کاری از دستش بر می­آمد انجام می­داد؛ مثلا آدرس دقیقی می داد و یا کرایه نمی گرفت و می گفت در راه حسین ع است! و من شرمنده می شدم؛ هم شرمنده او و هم شرمنده ائمه علیهم السلام که این گونه مهمان و محب ناقابل خود را تکریم می­کردند. ای کاش ما این مهمان نوازی را از آنها یاد می­گرفتیم و مثلا زوار قم یا مشهد یا دیگر اماکن زیارتی را در حد خودمان تکریم می کردیم؛ نه اینکه پول و کرایه بیشتری از آنها بگیریم و سرشان کلاه بگذاریم!!

حدود ساعت ده بود که استراحت کردم به قصد اینکه قبل از اذان صبح در حرم حضرت ابالفضل باشم. الحمدلله موفق هم شدم. در طول این دو روز (تاسوعا و عاشورا) یک بار به حرم حضرت ابالفضل مشرف شدم و سه بار هم به حرم سیدالشهدا. نماز صبح تاسوعا در حرم حضرت ابالفضل علیه السلام و نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء تاسوعا و نیز نماز صبح روز عاشورا را در حرم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بود. یعنی سعی می کردم قبل از اذان حرم باشم و تا یکی دو ساعت بعد از نماز هم می ماندم و بعد برمی گشتم به همان حسینه اهالی حله.

در حرم حضرت ابالفضل علاوه بر حضرتش، مادرش ام البنین هم زیارت می شود و در حرم ابی عبدالله نیز علاوه بر امام حسین علیه السلام، علی اکبر و علی اصغر و سایر شهدا و نیز حبیب ابن مظاهر و ابراهیم مجاب (از نوادگان حضرت موسی بن جعفر ع که معروف است در جریانی جواب سلامش را از امام حسین علیه السلام شنیده است) و قتلگاه زیارت می شود. در اولین باری که اذن دخول زیارت امام حسین را خواندم و وارد حرم شدم در گوشه ای ایستادم و به مظلومیت حضرت و اینکه همه چیزش را در راه خدا داد فکر می کردم؛ از همه عزیزانش تا جانش و بدنش؛ تا آنجا که حتی بدنش را هم با سم اسبان له کردند که اثری از حضرتش باقی نماند. همین فکر منقلبم کرد به حدی که حتی نه زیارت نامه را بتوانم ادامه دهم و نه حوائج خود و ملتمسین دعا را از حضرت بخواهم.

 در اطراف صحن احادیث نورانی زیادی درباره اهمیت و ثواب زیارت امام حسین علیه السلام روی پارچه های سیاه رنگ نوشته شده بود که یکی دو تایش مناسبت بیشتری با حال و هوای من داشت. از جمله: الف. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ بَاتَ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع لَیْلَةَ عَاشُورَاءَ- لَقِیَ اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُلَطَّخاً بِدَمِهِ کَأَنَّمَا قُتِلَ مَعَهُ فِی عَرْصَةِ کَرْبَلَاءَ؛ کسی که شب عاشورا نزد قبر حسین ع بماند خدا را آغشته به خونش ملاقات می کند به نحوی که گویی با حضرتش در کربلا شهید شده است. ب. ِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ ع فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ مِنَ الْمُحَرَّمِ- حَتَّى یَظَلَّ عِنْدَهُ بَاکِیاً لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ یَلْقَاهُ بِثَوَابِ أَلْفَیْ حَجَّةٍ وَ أَلْفَیْ عُمْرَةٍ وَ أَلْفَیْ غَزْوَة؛ کسی که در روز عاشورا از محرم، حسین ع را به حالت گریان زیارت کند با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جنگ، خدا را ملاقات می کند. (وسائل الشیعة، ج‏14، ص: 477). ج. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَ‏ فَاطِمَةَ بِنْتَ‏ مُحَمَّدٍ ص تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَیْنِ ع فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ. (کامل الزیارات، النص، ص: 118)؛ همانا فاطمه دختر محمد ص برای زائران فرزندش حسین ع حاضر شده و برای گناهانشان طلب مغفرت می نماید.

سحر عاشورا خود را به حرم سیدالشهداء رساندم و منتظر فجر بودم تا شاهد عزاداری محبین اهل بیت در حرم باشم اما متاسفانه از بعد از نماز (حدود ساعت شش) تا حدود ساعت ده شاهد بدترین صحنه­ها بودم! شنیده بودم که در حرم حضرتش روز عاشورا قمه می­زنند اما فکر نمی کردم این قدر طولانی و این قدر دلخراش. متعجب و متحیر شاهد بودم که دسته جات زیادی کفن پوش و قمه به دست وارد حرم می شوند و وقتی به صحن می رسیدند با ندای حیدر حیدر محکم به فرق سر خود می زدند و بعضی نیز زنجیرهای تیغی را محکم به پشت خود می زنند! این افراد یا از قبل قسمت پشت لباس خود را بریده بودند یا هنگامی که وارد صحن می شدند لباس خود را در می آوردند و زنجیر می زدند. و نکته عجیب دیگر اینکه اکثر این افراد از این صحنه ها (از خودشان و دوستانشان) عکس و فیلم می گرفتند. به تعبیر دیگر یک حالت کاملا نمایشی داشت. اکثرا وقتی در وسط صحن قرار می گرفتند بیشتر جو گیری می شدند و هیجانی و احساسی می شدند و گویی به وجد می آمدند و اصرار داشتند این خودزنی را به رخ دیگران بکشند! خبری از اشک و حزن و اندوه نبود مگر از عده کمی. تمام صحن خون آلود بود و نگران بودم که اگر از حرم خارج شود خون آلود شوم و نتوانم نمازم را بخوانم؛ لذا صبر کردم تا مراسم قمه زنی تمام شود. البته صدای جان سوز مقتل خوانی به زبان عربی و مستمعینی که منقلب می شدند را از بلندگوهای حرم می شنیدم و استفاده می کردم. کاملا بر عکس قمه زنان که کارشان وحشیانه و خلاف فطرت و تصنعی به نظر می رسید حزن و اندوه و تأثر مقتل خوان و مردمی که در پای منبرش ناله می زدند تا عمق جان را منقلب می کرد. نزدیک حدود دو ساعت قبل از ظهر دیگر بساط قمه زنی تمام شد و خدام، صحن را با پلاستیک هایی می پوشاندند تا مردم بتوانند در مکانی پاک نماز ظهر و عصر روز عاشورا را به جماعت بخوانند اما من که نیازمند تجدید وضو بودم باید از حرم خارج می شدم و می دانستم با این ازدحامی که هست که اگر خارج شوم امیدی به بازگشت نیست و همین طور هم شد و از نماز جماعت ظهر عاشورا در حرم محروم شدم. از حرم خارج شدم و تجدید وضو کردم و نماز ظهر و عصر را خواندم. الحمدلله اهتمام زیادی در خیابان های اطراف حرم برای اقامه جماعت مشاهده می شد. بعد از نماز که می خواستم به ترمینال بروم جهت بازگشت به مرز، یک دفعه مشاهده کردم عده ای زیادی لبیک یا حسین گویان با پای برهنه و هروله کنان به سمت حرم می روند. تحت تأثیر قرار گرفتم و حرکتشان باز بر خلاف جماعت قمه زن بسیار جان سوز بود. معمولا اهل فیلم و عکس گرفتن نیستم اما زیبایی حرکت مخلصانه این جماعت موجب شد که دقایقی از آن صحنه ها فیلم بگیرم. به قدری تعدادشان زیاد بود که نیروی انتظامی و خدام حرم هر از چند گاهی مقابل اینها دست می گرفتند و متوقفشان می کردند تا خدای نکرده از شدت ازدحام خودشان یا دیگر زائران را آسیب نزنند. شنیدم که اینها از روستایی به نام طویریج (که روی پرچم­های سبزشان هم نوشته شده بود) در ده کیلومتری کربلا هر سال حرکت می کنند و بعد از ظهر عاشورا خودشان را به همین حالت به حرم می رسانند و برمی گردند. به مطلب زیر درباره این جماعت توجه کنید:

"عزا یا عزاداری طویریج یکی از انواع عزاداری های مرسوم میان شیعیان عراق است. در این نوع عزاداری، عزاداران با پای برهنه از شهری که در نزدیکی کربلای معلا قرار دارد، حرکت می کنند و در حالی که هروله می کنند و با دست بر سر و صورت خود می زنند، خودشان را به حرم سالار شهیدان، أبا عبدالله الحسین (ع) می رسانند و پس از زیارتی کوتاه مدت که چند دقیقه ای بیشتر طول نمی کشد، محل را ترک می کنند. این مراسم قبل از نماز ظهر و عصر از منطقه طویریج آغاز شده، به گونه‌ای که عزاداران نماز را در میانه‌ راه و در نزدیکی خیمه‌گاه اقامه کرده و پس از خاموش کردن خیمه‌های آتش گرفته خود را دوان دوان و هروله‌کنان به قبله عشاق حرم حسین بن علی علیه‌السلام می‌رسانند. یک سال روز عاشورا مرحوم علامه بحرالعلوم با عده ای از طلاب شهر کربلا به منظور خوش آمد گویی و استقبال به سمت بیرون شهر می روند. هنگامی که دسته طویریج وارد می شوند، ناگهان طلاب و همراهان مرحوم بحرالعلوم می بینند که ایشان با آن عظمت و مقام، عمامه و عبا و عصا را کنار گذاشته و خود را در میان عزاداران و سینه زنان انداختند و به سر و سینه می زنند. طویریج که نام دیگر آن "هندیه" است نام منطقه‌ای در 10 کیلومتری کربلاست که در زمان قیام حسینی محل قبیله بنی‌اسد بوده و عزاداران حسینی در کربلا به رسم دیر رسیدن این دسته در عصر عاشورا به کربلا، مراسم عزاداری خود را از این منطقه آغاز می‌کنند و تمام 10 کیلومتر را با پای برهنه و هروله‌کنان لبیک می گویند. دلیل اینکه مرحوم آیت الله بحر العلوم ناگهان به سرو سینه میزنند دیدن حضرت مهدی با سرو پای برهنه در میان دسته عزاداری بوده است که ایشان با شناختن ایشان وقتی میبینند حضرت اینگونه عزاداری میکنند اینگونه مانند حضرت بر سر و سینه میزنند."

 در هر صورت­ ای کاش قمه زنان و زنجیرزنان خشن، عزاداری سنتی و اصیل و مورد رضایت امام زمان عج را از این جماعت یاد می گرفتند. هیأت طویریج تمام شدنی نبود دیگر خسته شدم و به سمت ترمینال حرکت کردم. بین راه پذیرایی های فراوانی بود. در مناطقی که بسیار فقیر و محروم به نظر می رسیدند بهترین غذاها را کریمانه و با کمال افتخار در اختیار زائر قرار می دادند. ناهار خود را خوردم و مسیر زیادی پیاده روی کردم تا بالاخره به ترمینال ماشین ها رسیدم. هر چقدر جستجو کردم برای مهران ماشینی نبود لذا مجبور شدم به نجف بروم و از آنجا ماشین مهران را بگیرم.

حدود ساعت چهار نجف بودم و ماشین مهران را سوار شدم و هنگام نماز جایی توقف کرد و خلاصه حدود ساعت نه شب بود که به نزدیک مرز رسیدم. نزدیک مرز و کنار یک حسینه یک درجه دار عراقی ماشین را متوقف کرد و به زبان فارسی گفت آب و غذا و کباب و تریاک موجود است. با گفتن تریاک انبساط خاطری در جماعت ایجاد شد. غذا را خوردیم و دقایقی بعد به مرز رسیدیم و گذرنامه نامه ها مهر خورد و وارد ایران شدم. سوار ماشین شدم و هر مقدار که می توانستم می رفتم و هر وقت خسته می شدم در مسجدی که زائران هم در آنجا بودند استراحت می کردم. آخر الامر حدود ساعت دو عصر به قم رسیدم. بدین سان این سفر نورانی شش روز به طول انجامید؛ شنبه تا پنج شنبه؛ دو روزش رفت و برگشت داخل ایران و چهار روزش در عراق. هزینه هم حدود شش صد هزار تومان شد؛ صد و پنجاه هزار گذر (چون گذرم گم شده بود)، صد و پنجاه هزار ویزا، صد هزار تومان هزینه بنزین و گاز ماشین و پارکینگ و عوارض و خروجی، دویست هزار تومان هم کرایه های ماشین در عراق. یعنی هزینه های ایران دو برابر هزینه های عراق شد! خدا توفیق بده که انسان عمر و مالش را در این راه صرف کند. البته سفر کربلا جزو عمر انسان حساب نمی شود و هر درهم هم در این راه صرف شود میلون ها برابرش پاداش و برکت است. به این دو روایت توجه کنید: همانا خداوند در عوض کشته شدن امام حسین علیه السلام چهار خصلت به ایشان عطا کرد، شفا را در تربت او، اجابت دعا را زیر گنبد او و امامان را از ذریه او قرار داد و اینکه روزهای زائران او از عمر آنها حساب نمی شود.( وسائل الشیعه/ج14/ص537). نیز: عبدالله بن سنان می‌گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم پدرت درباره انفاق در راه حج می‌فرمودند به هر درهمی که در این راه خرج کنی برای او هزار درهم حساب می‌شود. کسی که در مسیر زیارت امام حسین علیه السلام انفاق می‌کند برای او چیست؟ حضرت فرمودند: به هر درهمی که در این مسیر صرف می‌کند: هزار هزار هزار (تا ده مرتبه هزار را تکرار کردند) برای او حساب می‌شود و علاوه بر این رضایت و خشنودی خداوند و دعای خیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام برای اوست. (مکیال المکارم، ج 2، ص 414.)

عرایضم را با نکاتی چند در نقد قمه زنی به پایان می رسانم: 1. قمه زدن نزد بسیاری فقها جایز نیست چرا که مصداق اضرار به نفس و از آن بدتر وهن اسلام است. 2. ممکن است کسی بگوید من مقلد مرجعی هستم که قائل به جواز آن است پاسخ این است که امام خامنه ای ولی امر مسلمین است و حکمش نه تنها بر مقلدینش بلکه بر مقلدین سایر مراجع و حتی بر سایر مراجع هم لازم الاتباع است. 3. برخی (از جمله جماعت سید صادق شیرازی و پیروانش که معروف به تشیع انگلیسی هستند) به گونه ای با این مسئله برخورد می کنند که گویی قمه زدن واجب و یکی از ارکان تشیع است! 4. این قبیل افراد به عمل حضرت زینب علیها سلام استناد می کنند که از شدت تأثر از حالت عادی خارج شدند و سر به چوبه محمل و کجاوه زدند و خون از سر مبارکشان جاری شد. پاسخ ما این است که به فرض صحت این نقل (چون برخی معتقدند که اسرا بر شتران به محمل سوار بودند و محمل و کجاوه ای نبوده که حضرتش به آن سر بکوبند و نکته دیگر اینکه با تصرف ولایی امام حسین علیه السلام حضرت زینب کاری نمی کردند که داغ بچه ها زیاد شود و از طرف دیگر هم دشمن خوشحال شود) شما هم می توانید مثل حضرتش رفتار کنید؛ یعنی اگر از شدت تأثر از حالت عادی خارج شدید سر به جایی بکوبید. اما اگر این مقدار متأثر نشدید جایز نیست که کارهای تصنعی کرده و به خود آسیب بزنید. 5. نکته دیگر اینکه کدام عزادار و داغدیده ای را دیده اید که از تأثر و از خود بی خود شدنش عکس سلفی و فیلم بگیرد؟ یا به دیگران بگوید یا اجازه دهد که عکس و فیلم بگیرند؟ 6. نکته بعد اینکه بهتر نیست که شما این انرژی و توان و خون و قمه را علیه دشمنان اسلام و تشیع و قرآن به کار بگیرید؟ به این مطلب منقول از آقای رحیم پور ازغدی توجه کنید: "می­گویند زمانی که روس‌ها آذربایجان را گرفته بودند، روز عاشورا بیست تا سی هزار قمه_زن در خیابان‌های تبریز تجمع کرده بودند، همان‌روز روس‌ها عالم مشروطه خواه و مجاهد تبریز میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی را گرفته بودند و می­خواستند اعدامش کنند، در میدان مرکزی شهر این آخوند مجاهد را آوردند به دار بکشند، بیست هزار مرد هم در خیابان‌ها، قمه می­زدند، یکی رفت پیش قمه زنها گفت: شما که این‌ها را توی سر خودتان می­زنید، من نمی­گویم توی سر روس‌ها بزنید ولی لااقل با همین قمه ها بیایید به میدان اعدام و پای چوبه دار که این‌ها ببینند بیست هزار آدم قمه به دست آمده و بترسند و ایشان را به دار نکشند، قمه زن ها گفتند: برو خجالت بکش، اباعبدالله را سیاسی نکن! نیز می گویند: یک زمانی بعد از کودتای 28 مرداد، انگلیس ها تو همین مشهد خودمان قمه توزیع کردند، سفارت انگلیس پول داد و قمه توزیع کرد بین عزاداران امام حسین، گفت بزنید توی سر خودتان ولی با ما کاری نداشته باشید!" 7. نکته دیگر اینکه اگر کسی نداند و رفتار شما در اهتمام به قمه و زنجیرهای تیغی را ببیند فکر می کند که اهل بیت علیهم السلام این کارها را می­کردند و یا روایتی از آنها به ما رسیده که: هر کس قمه بزند یا دیگران را به قمه زدن تشویق کند یا در قمه زدن به آنها کمک کند و یا خود را به حالت قمه زن دربیاورد بهشت بر او واجب است!! در حالی که چنین نیست و آن عزیزان تأکیدی به دم (خون) ندارند و تأکیدشان دمع (اشک) است. روایت این است که: من بکی او ابکی او تباکی وجبت له الجنة. کسی که در مصیبت امام حسین علیه السلام گریه کند یا بگریاند یا خود را به حالت گریه کن بزند بهشت بر او واجب است. 8. به نظر می رسد که شما در این کار دنبال انجام تکلیف الهی و جلب رضای الهی و خوشنودی امام حسین ع و امام زمان عج نبوده و نیستید بلکه شما دنبال یک کار جاهلانه و البته جذاب و پرشور هستید و کار شما یادآور خاطره حضرت آیت الله العظمی بروجردی است که وقتی به رؤسای هیئات گفت اگر شما مقلد من هستید باید بگویم که برخی کارهای شما از نظر من اشکال دارد و یکی از آنها در ادامه بلند شد و گفت ما یازده ما در سال مقلد شما هستیم و در این یک ما کاری با شما نداریم!! آری قمه زنان و زنجیرزنان آنچنانی دنبال پیروی از مرجع تقلید و حکم ولی فقیه و دستور اسلام نیستند و با این اوصاف اگر خود امام زمان هم تشریف بیارند و آنها را نهی کنند باز هم اگر بتوانند کار خودشان را می کنند! این جماعت شبیه همان هایی هستند که وقتی امام حسین علیه السلام در کربلا نصیحت می کرد هلهله می کردند تا سخن حضرتش به کسی نرسد اینها هم با این سر و صدا و جنجال و حرکات نمایشی و موهن عملا مانع از رسیدن حقایق اسلام ناب به گوش عالم می شوند چرا که وقتی می بینند اسلام در مهم ترین روز و در مقدس ترین مکانش این قبیل کارها را می کند از اسلام و تشیع منفر می شوند. نتیجه این می شود که ایندیپندنت تصویری از وضعیت زننده عده ای قمه زن که خون تمام سر و بدنشان را فراگرفته با عنوان عاشورا مقدس ترین روز شیعیان منتشر می کند و بدین سان اسلام هراسی و شیعه هراسی را به همه عالم تبلیغ می کند. 9. در پایان پیشنهاد ما به شما این است که اگر از این کار موهن خود نمی خواهید دست بردارید حداقل از انجام این کار در مقدس ترین مکان ها مانند عتبات عالیات و نیز در حسینه ها و هیئات و نیز به صورت علنی اجتناب کنید تا گناه تبلیغ علیه اسلام و تشیع متوجه شما نشود و در خفا هم اگر این کار را کردید از عکس و فیلم گرفتن از آن اجتناب کنید و یا اگر گرفتید آن را در رسانه ها و مخصوصا اینترنت قرار ندهید. 10. و آخرین نکته اینکه مراجع عظام تقلید باید توجه داشته باشند که در این خصوص تکلیف سنگینی به عهده دارند و نباید مسامحه کنند. اگر شما هم این کار را وهن و هتک شیعه می دانید سکوت نکنید و مانند امام خامنه ای حفظه الله در کمال شجاعت و حریت اعلام کنید تا دشمن نتواند از این امر که یکی از مقدس ترین های تشیع هست علیه تشیع بهره بردای کند.

خدا را شکر که یک بار دیگر زیارت عزیزترین بندگان خود مخصوصا ابی عبدالله حسین علیه السلام را نصیبم کرد. ان شاالله باز هم نصیبم و نصیب همه آرزومندها و محبین حضرتش بشود. و خدا در دنیا و آخرت دستمان را از دامن پر مهرشان جدا نکند.                                     

 

سروش. مهر 95؛ 12 محرم 1438






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ