سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 12
کل بازدید : 45434
کل یادداشتها ها : 51
خبر مایه


سلام حاج اقا سروش . چندى پیش در موسسه امام خمینى مزاحم شدم و دو سوال در خصوص انطباق کبیر بر صغیر و حادث و قدیم بودن زمان پرسیدم. در خصوص قدیم بودن زمان سوالى داشتم بخصوص دو مساله در مورد شیخ الرییس و ملاصدرا خواندم که قابل قبول نیستند.

1) در خصوص قدیم بودن زمان توضیحات خیلى خوبى فرمودید ، بعد از دیدار فکر مى کردم به صحبت هاى شما که منشاء سوالى شد، اگر زمان ذاتى قدیم است و ماده نیز قدیم هست و فاصله اى بین علت(خدا) و معلول(عالم مادى) نیست ، این مشابهه حرف ماتریالیست ها نیست؟ که مى گویند ماده ازلى بوده یا از شکلى به شکل دیگر تبدیل مى شود و بیگ بنگ صرفا مقطعى هست که ماده تغییر شکل داده؟ تنها تفاوتى که هست ما به خدایى جدا ناپذیر از ماده قائل هستیم ولى مادیگراها ماده را قائم بذات خود مى دانند.

 

2) سوال مربوط به بوعلى در مورد علت مرگ وى از قول شاگرد او (جوزجانى) هست که با شناختى که از بوعلى داریم تناقص اشکارى هست،

مستندترین گزارش از علت مرگ ابن سینا مربوط به ابوعبید جوزجانی شاگرد اوست که تا پایانِ عمر همراهِ او بود:

«زیاده‌روی در شهوات سرانجام جسم نیرومند شیخ را فرسوده کرد. هنگامی که علاءالدوله با تاش فراش می‌جنگید و ابن سینا همراه وی بود، بیماری قولنج گریبان شیخ را گرفت. شیخ از ترس آن‌که مبادا در هنگام کارزار و فرار امیر زمین‌گیر شود و از همگامی با او بازماند، در یک روز هشت بار دستور تنقیه داد که در اثر زیاده‌روی روده‌هایش زخم شد. چون در کار درمان ورزیده بود، خویشتن را به داروهای مناسب اندکی بهبود بخشید اما علیل گشت زیرا از غذا پرهیز نمی‌کرد و از هم‌نشینی با زنان دست‌بردار نبود. در نتیجه، بیماری قولنج وی گاهی زورآور می‌شد و زمانی تسکین می‌یافت تا آن هنگام که در رکابِ علاءالدوله به‌سوی همدان رهسپار گردید.در این سفر، بیماریِ شیخ به شدّت گرایید و چون به همدان رسید، دانست که نیروی جسمانیِ خود را چنان از دست داده که دیگر از غذا و دارو کاری ساخته نیست. از این رو از درمانِ خویش دست کشید و گفت: «مُدبّرِ تنِ من، از تدبیر فرومانده و درمان بی‌فایده است».چند روزی بر این حال بود تا دیده از جهان فروبست. جسمش را در همدان به خاک سپردند. در آن هنگام پنجاه‌وهشت ساله بود» 

منبع  خدیو جم، حسین. ترجمه رساله اضحوبه (ص 24).

3) در مورد ملاصدرا هم مطلبى در خصوص شراب در اسفار اربعه ذکر شده که قابل قبول نیست و سوال برانگیز است:

قال الملا صدرا: قال الشیخ فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر …أن الخمر إذا شُربت باعتدال ولدت روحاً کثیرهً معتدلهً فی الرقه و الغلظ شدیده النورانیه …) شیخ درباره شدت فرح درشارب خمرگفت:…همانا اگرشراب متعادل نوشیده شود وزیاده روی نشود باعث تولدروحی که دررقت معتدل میشود وایجاد نورانیت می شود

کل متن: قال الشیخ فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر وشده الغم فی السوداوی اما الأول فلان الخمر إذا شربت باعتدال ولدت روحا کثیره معتدله فی الرقه والغلظ شدیده النورانیه وذلک هو السبب الأول وسببیته للفرح ان الروح إذاکانت کثیره معتدله ساطعه یستعد للانفعال من أدنى سبب من المفرحات فان المستعد للشئ یکفیه أضعف أسبابه مثل الکبریت فی الاشتعال فإنه یشتعل بأدنى نار لا یشتعل الحطب بأضعافها ولهذا یکثر فرح شارب الخمر حتى یظن به انه یفرح لذاته ولیس کذلک لان حدوث اثر لا عن مؤثر محال .  الأسفار, الملا صدرا , ج1 ص160.

خیلى ممنون و سپاسگزارم ????

پاسخ ها: و علیک سلام

پاسخ 1)  صرف شباهت با سخن باطل، موجب بطلان نمی شود. اشکال سخن آنها هم در همان آخرین مطلبی است که اشاره کردید یعنی قائم به ذات بودن ماده!  قائم به ذات بودن در اصطلاح فیلسوف همان واجب الوجود بالذات و غنی مطلق است که فیلسوف اسلامی وحدتش را ثباتش را و تجردش را با براهین متعدد اثبات می کند.

2) به فرض صحت این سخنان درباره بوعلی (چون این احتمال هست که جوزجانی در بیان فوق مبالغه کرده باشد یا مترجم؛ یا حتی ممکن است در سال های بعد این مطالب به دروغ به عبارات جوزانی اضافه شده باشد. چون بوعلی مخالف زیاد داشته از عوام تا خواص، از غزالی گرفته تا فخر و  ...) می شود درباره زیاده روی در شهوات گفت که زیاده روی امری نسبی است و ممکن است که مقدار معینی مباشرت با زنان برای فردی معتدل باشد و برای فردی دیگر زیاده روی؛ شبیه غذا خوردن. در عبارت فوق هم نیامده که بوعلی به صورت حرام به این امور می پرداخته. یا در ادامه می گوید از غذا پرهیز نمی کرده و از هم نشینی با زنان دست بردار نبود. خوب، خود بوعلی یک طبیب حاذق است و بهتر می داند که پرهیز از چه اموری لازم است و یا هم نشینی با زنان تا چه حد مضر است و تا چه مفید.

3) در عبارت فوق بوعلی در صدد بیان ماهیت کیف (از مقولات عشر) است و توضیح می دهد که مثلا برای کسی که شرب خمر می کند چطور انبساط خاطر حاصل می شود. شاید کلمه نورانیت انسان را به اشتباه بیاندازد که مقصود همان نورانیتی است که مثلا از اعمال عبادی حاصل می شود! در حالی که این طور نیست؛ بلکه مقصود همان انبساط خاطر و لذتی است که حاصل می شود. بنابراین جمله فوق صرفا یک توصیف و گزارش است. نه بوعلی و نه ملاصدرا با عبارت فوق نمی خواهند حسن شرب خمر را نتیجه بگیرند.

و الله العالم


پرسش       منطق...




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ