جناب آقای هاشمی این امور را چگونه توجیه می کند؟
1. نقش فعال در قائم مقام شدن منتظری
2. اشرافی گری
3. فعال بودن فرزندانتان در امور اقتصادی و رانت ها
4. نقش فعال در روی کار آمدن دولت اصلاحات
5. طراحی و اجرای فتنه 88
6. نامه گستاخانه به امام راحل و هم مقام معظم رهبری
7. اتهام تقلب به نظام جمهوری اسلامی
8. طرح گفتمان خفت بار سازش در مقابل گفتمان مقاومت
9. حمایت از محکومان سیاسی از کرباسچی گرفته تا فعالان فتنه 88
10. این سخن که اگر به نصایح من توجه می شد شرارت های 88 (نه فتنه) رخ نمی داد در حالی که همه دیگر می دانند فتنه 88 را خود طراحی و اجرا کرد.
11. این سخن که ولایت تنها مختص دوازده نفر است! با این سخن تلویحا می خواهد ولایت فقیه را نفی کند. در حالی که اولا ولایت برای همه انبیاء بوده و ثانیا همان طور که امام راحل فرمودند تمام اختیاراتی که پیامبر و امام علیهم السلام دارند ولی فقیه هم دارد و اساسا امام راحل با همین تئوری انقلاب کرد و هاشمی هم با همین تئوری نان و نمک این نظام را خورده و فامیل ها و اطرافیانش به جایگاه فعلی رسیده اند و اکنون نمکدان می شکند!
12. همسرش در فتنه 88 گفت اگر میرحسین رأی نیاورد مردم به خیابان بریزند و اکنون می گوید رأی عوض کردن که کاری ندارد. فائزه دخترش نیز می گفت این بابام بود که آقای خامنه ای را رهبر کرد!!
13. مهدی هاشمی فرزند دیگرش شاه کلید فتنه 88 بود و هم اکنون که وقت محاکمه اش رسیده استمهال می کنند تا فتنه ای دیگر را طراحی و اجرا کنند.
14. نقش وی در توقف جنگ و پذیرش قطع نامه 598 و به تعبیر دیگر نقش هاشمی (و بهزاد نبوی و میرحسین و محسن رضائی) در دادن جام زهر به دست امام راحل (این را شنیده بودم و اخیرا با مطالعه این کتاب برایم مستند شد: راز قطعنامه، چرایی و چگونگی پایان جنگ، کامران غضنفری، جلد 48 نیمه پنهان، چاپ چهارم. جالب است که این کتاب از فروردین تا اردیبهشت 92 چهار بار و هر بار در تیراژ 3300 نسخه منتشر می شود)
15. مخالفت با شعار مرگ بر آمریکا و ...، این جملات در سایت وی موجود است: ... هاشمی یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنشهای تند بعدی و جوسازیهای بعمل آمده در این خصوص تاکید میکند: «تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الان هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الان با شوروی مشکل آنچنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرفهای تند و فحاشیها مخالفم و آنها را مفید نمیدانم.»
16. نظر وی درباره ماهواره باز هم به نقل از سایتش:
... ایشاندرمقابلاینپرسشکهاگرقرارباشدبرایآزادسازیماهوارهرایگیریشودشماباآزادسازیماهوارهموافقهستید؟پاسخمیدهد: «مواردمبتذلیوجودداردکهجوانهایمردمرابهانحرافمیکشاندوفکرنمیکنمبرایجامعهدرستباشد. امابایدبهکانالهاییکهمطلبمیگویند،گوشداد. بالاخرهاینهاهستندودیگرانگوشمیدهند. اگربخواهیمجلوگیریکنیمهمنمیتوانیم. شماکهمیدانیدالاندشمنانماآمریکاییهاودیگرانهزینهزیادیانجاممیدهندتافیلترشکنهاییدرستکنندکهاصلاًنشودسانسورکنیموبهآنجامیرسندکهجلویسانسوررابگیرند. اشکالبعدیکهازنظرروانیپیدامیشود،ایناستکهوقتیچیزیممنوعشود،آدمهایکنجکاوبیشتردنبالآنهامیروندتاببینندآنچهبود؟ازهماناولمیگوینداینکارسیاسیاست. آخرهممیبینندماحقداشتیم"
17. ارادت هاشمی به فیس بوک باز هم به نقل از سایت وی:
امروز عصر انفجار اطلاعات است و این مهم ترین تفاوت شرایط زمانی برای انقلاب ما و انقلابهای امروز منطقه است. قیام 15 خرداد را که مردم ما انجام داده اند و شهدای بسیاری داشت در دنیا بسیار کم مطرح شد. روزنامههای خارجی تنها چند کلمهای و آن هم حرفهای رژیم را مینوشتند اما اکنون وقتی یک خبرنگار به زندان میرود در کل دنیا پخش میشود. رسانههای آزاد و مخصوصاً سایتها که درگیر دولت نیستند گاهی هم با اغراق و بزرگنمایی این موضوعات را مطرح میکنند.این گونه انفجار اطلاعات دیگر بسته نمیشود البته عوارض بدی هم دارد اما ما برخلاف عدهای که فکر میکنند این جریانها خطرناک است فکر می کنیم این جریان به سعادت بشریت کمک میکند و چیز مبارکی در دنیاست.امروز یک صفحه فیس بوک که هزینهای برای مردم ندارد تبدیل به موضوع خبری در تمام تلویزیونها و دستگاههای دنیا میشود.
آقای هاشمی (این تذهب) به کجا می روی؟ لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار!!!
18. حسین بشریه رئیس مرکز مطالعات استراتژیک دولت هاشمی در کتاب دیباچه ای بر جامعه سیاسی ایران می نویسد: دهه شصت (57-68) دولت دولت ایدئولوژی بود دهه هفتاد (68-76) دولت دموکراسی صوری و تا 84 دولت شبه دموکراسی و از 84 به بعد دیگر ایدئولوژی کلا کنار می رود و دولت کاملا دموکراتیک تشکیل می شود.
هاشمی در سال 84 اساسا می خواست این تئوری را عملی کند و ایدئولوژی را کنار بگذارد که الحمدلله در این امر ناکام ماند. فرزند وی (مهدی یا محسن هاشمی) در مصاحبه با us today می گوید پدرم بناداشت که رهبری را به امری صرفا تشریفاتی تنزل دهد مانند انگلستان (هر چند که این مطلب را بعدها تکذیب کردند). به هر حال غیر خودی بودن هاشمی برای هر کسی که کمی در مواضع وی دقت کند مثل روز روشن است. به تعبیر دیگر به هاشمی دیگر نمی توان گفت منافق چون منافق کسی است که ظواهر را رعایت کند در حالی که سال هاست هاشمی باطن پلید خود را گستاخانه اظهار می کند.